با خودم دارم اعمالمُ می‌سنجم و تهش متأسف می‌شم. از طرفی به خودم حق می‌دم، من دوره‌ی طولانی‌ای معتقد نبودم، طبیعی ه که در اون دوره به خوبی احکامُ رعایت نکنم، علارغم محافظه‌کار بودنم. از طرفی هم می‌گم الان که اوضاع خوبه، پس دوباره شروع کن به تقوا پیشگی، دوباره شروع کن به خودسازی. می‌خوام، اما انسانم، ضعیفم، از خدا دل و جرئت و شهامت می‌خوام.

و من یاد تو می‌افتم، یاد اون روز، یاد همین تقواپیشگی‌ات، چیزی که باعث شد بخوام بیشتر بشناسمت، چه طبل‌های تو خالی‌ای که صدای بلندی داشتند و از نزدیک فهمیدیم چیزی نیستند، و چه آخر مجلسی‌هایی که محل انتخاب شهدا هستند. عمیقاً به مادرت و به تربیتش غبطه خوردم. طوبی لک و لها .

پ.ن: بارها به تجربه بهم ثابت شده که حافظ قرآن بودن چقدر می‌تونه در عمل کمک‌کننده باشه. آروم و آهسته شاید پیش برم، اما قول می‌دم تا آخر پیش برم. این راهی که من در پیش دارم شاید حتا بیشتر از ۴۰ سال زمان بخواد خدایا برسان. قسمت کن توفیق بده .

پ.ن ۲: اعوذ بالله من الوسواس الخناس. من الجنه و الناس .


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها